چهار ماهگی روشنا جون
سلام بلبل من ❤️ تو خانم خوشگله چهار ماهه شدی . و دیروز واکسن چهار ماهگیت رو زدی ، اونقدر مظلوم شده بودی که نگو ، الهی فدات شم . کاش من مریض می شدم . بی حال و مریض بودی 😢 . شب هم تبت زیاد شده بود و داشت به چهل می رسید من و بابای مهربونت مواظبت بودیم و دائم دمای بدنت رو کنترل می کردیم . ایشالله که خدا همیشه بهترین ها رو براش پیش بیاره . چون لیاقتش رو داره .. عاشق حموم رفتنی ، . اونقدر آروم و بی صدا هستی که لذت می بریم . شب هایی که بابایی میرفت سالن والیبال ، ساعت 12 که میومد خونه ، میدید مامانی تو که یه گوشه کلافه نشستم و کم مونده از دست نخوابی...